با هرکدام از شهروندان و کسبه ساکن در محدودههای پروین اعتصامی ۱۱ تا خیابان فداییان اسلام و پروین اعتصامی ۱۵ تا کوشش ۱۶ که از نظافت محله صحبت کنید، رضایت خود را از وجود پاکبانی دلسوز و چشمودلسیر که سالهاست به محلهشان خدمت میکند، اعلام میکنند.
میگویند اینجا رفتگری دارد که ۱۰، ۱۵ سالی است بدون کوچکترین چشمداشتی کار میکند. حتی خیلی وقتها بدون دریافت کوچکترین پولی به اهالی محله در انجام کارهای سنگینی که خودشان از پس آن برنمیآیند، کمک کرده تا همین سال گذشته که بهعلت خونریزی شدید معده، راهی بیمارستان میشود و پزشکان، بلند کردن بار سنگین را برایش ممنوع میکنند.
حسین گواهی، رفتگر زحمتکش چهلوسهساله ساکن محله عنصری، آنطور که خودش میگوید، کارش را با علاقه انجام میدهد. او که ۱۲ سال است هر روز از ساعت سه صبح مهمان کوچههای محدوده خدمتش است، میگوید: «از کودکی حرفه پاکبانی را دوست داشتم.»
هفتساله بودم که روزی صدای خشخش جاروی رفتگر کوچهمان از خواب بیدارم کرد
این علاقه او به این دلیل بوده که از همان زمان، پاکبانان را افراد مهمی میدانسته که اگر نباشند، شهر مشهد که متعلق به امامرضا (ع) است، کثیف میماند؛ «خاطرم هست هفتساله بودم که روزی صدای خشخش جاروی رفتگر کوچهمان که آن زمان در پنجراه پایینخیابان بود، از خواب بیدارم کرد.
وقتی دور از چشم خانواده به کوچه رفتم، دیدم پیرمردی با جارویی دستهبلند مشغول رفتوروب محله است. از کار او خیلی خوشم آمد. چند قدم دنبالش راه افتادم. به کوچه نگاه کردم. دیدم پشت سر رفتگر چقدر تمیز است و جلوی رویش چقدر زباله و خاک.
با خودم گفتم چقدر خوب است که او اینقدر در شهر امامرضا(ع) تاثیرگذار است و اگر او نباشد، این شهر مثل مسیر روبهرویش خواهد شد؛ آلوده و دوستنداشتنی.»
او با اشاره به علاقهاش به رفتگری که از کودکی در وجودش ریشه دوانده، ادامه میدهد: از آن شب به بعد هر شب بیدار میماندم. ساعت سه که میشد، آرام و بیصدا جاروسیخی خانه را که در اتاقم پنهان کرده بودم، برمیداشتم و از خانه بیرون میزدم.
برای اینکه خانه را گم نکنم، تاجاییکه رفتگر از کوچه ما خارج میشد، همراهش جارو میزدم و از این کار لذت میبردم و بعد به خانه بازمیگشتم. این روند ادامه داشت تا اینکه خانواده متوجه شدند و دیگر اجازه ندادند.
از پروین اعتصامی ۱۱ تا چهارراه نخریسی و از پروین اعتصامی ۱۵ تا فداییان اسلام، محل خدمت حسین گواهی است. برای او که در همه این سالها به شهروندان ساکن در این حوالی خدمت کرده است، رضایت آنها یکی از اصول مهم کارش بوده است.
آنطور که شهروندان و کسبه این قسمت از شهر میگویند، او فقط پاکبان محله نیست؛ او فردی است که علاوه بر رفتوروب اگر کار دیگری هم برای تمیز و پاک ساختن محله از دستش بربیاید، انجام میدهد.
چند وقت پیش یکی از اهالی دیده بود که جوی کنار خیابان را که در زیر پلی مسدود شده است، باز کرده و چند تن از اهالی دیدهاند که او حتی چالههای آسفالت را که در مسیر راهش میبیند، برای اینکه خطری برای شهروندان نداشته باشد، به طریقی همسطح میکند.
اینها تنها کارهای گواهی درراستای رفاه شهروندان نیست. آنطورکه دو تن از کسبه این محدوده از شهر میگویند، این پاکبان زحمتکش بهدلیل عمل کردن به خواستههای شهروندان برای حمل و جابهجایی برخی اجسام سنگین در منازلشان، دچار مشکل معده شده است که از سال گذشته توصیه اکید پزشکان در اینباره او را ناچار کرده که به اینگونه خواستهها که تاکنون هم وظیفهاش نبوده، نه بگوید.
حسین گواهی میگوید: خدمت به شهروندان را دوست دارم، زیرا مردم و کسبه این خیابان آدمهای خوبی هستند و خدمت به خلق از نظر من تاجاییکه از دست انسان بربیاید، اصلا چیز بدی نیست. اگر معدهام خونریزی نکرده بود، بازهم در حد توانم به شهروندان کمک میکردم.
شهروندانی که نماز صبحشان را در مسجد سجادیه پروین اعتصامی میخوانند، خیلیوقتها مردی را دیدهاند که با لباس نارنجی وارد وضوخانه میشود. لباسهای کارش را درمیآورد و با لباسهایی پاکیزه به صف نمازگزاران ملحق میشود و نماز صبحش را بهجا میآورد.
حسین گواهی میگوید: نماز ظهر را پس از زمان کاری و در منزل اقامه میکنم؛ به این دلیل که ساعت ۱۱:۳۰ کارم تمام میشود و تا زمان نماز شود، به منزل میرسم.
مدتی میشود که موتور گواهی بهدلیل اتصال سیمهایش آتش گرفته است و، چون هزینه تعمیر آن را ندارد، باید هر روز برای رفتوآمد از خانه تا محل کار با وسیلههای دیگر مسیرش را طی کند.
میگوید: در اتوبوس همیشه سعی میکنم مراعات حال مسنترها را بکنم و اگر پیرمرد یا فرد میانسالی دیدم که ایستادن برایش سخت است، بلند میشوم تا او بنشیند.
تاکنون هیچگاه با لباس کارم روی صندلیهای اتوبوس ننشستهام و همیشه سعی میکنم لباس کارم را پس از کار دربیاورم، زیرا اتوبوس یک وسیله نقلیه عمومی است که آلوده کردن صندلیهای آن حقالناس است.
این پاکبان زحمتکش سه چهار سالی است که در خیابان دانش غربی مستاجر است و دو فرزند سیزده و هفده ساله دارد. میگوید: همسر و فرزندانم هم از شغل من راضی هستند و تاکنون نخواستهاند شغل دیگری داشته باشم.
چون خودم رنج و سختی این کار را دیدهام، سعی میکنم در محله خودمان تا جایی که میسر است، بهموقع زبالههایم را از منزل بیرون بگذارم و زحمتی مضاعف برای پاکبانان شهر درست نکنم. سعی کردهام به فرزندانم هم بیاموزم که مراعات حال دیگرانی را بکنند که به ما خدمتی ارائه میدهند.
در منزل هم سعی میکنم تا جایی که در توان دارم، بخشی از کارهای منزل را انجام دهم تا همسرم خسته نشود. حالا که نزدیک عید و خانهتکانی است، من فرش میشویم و کمدها را جابهجا میکنم، اما تاکنون منزل خودمان را جارو نزدهام.
وقتی به او میگویم که مردم، شما را بهعنوان رفتگر زحمتکشی که بدون هیچ چشمداشتی، نظافت محله را به نحو احسن انجام میدهد، به ما معرفی کردهاند، میگوید این نظر لطفشان است، اما خودم هم بارها از گوشهوکنار شنیدهام که دربارهام چه نظری دارند.
بارها وقتی از محل خدمتم عبور کردهام، صحبتهای مردم را درباره خودم شنیدهام که میگویند خیلی کارش را خوب انجام میدهد، باید به او تشویقی بدهند، خداقوت، اما بزرگترین قدردانی مردم برای یک رفتگر این است که سعی کنند زباله نریزند و تاجاییکه برای آنها امکان دارد، در پاک ماندن شهر با او همکاری کنند.
* این گزارش سه شنبه، ۱۸ اسفند ۹۴ در شماره ۱۸۵ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.